آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

نی نی

آبتين تازگي‌ها تا يك بچه ميبينه به من مي‌گه مي‌شه براي من يك ني‌ني واقعي بخري نمي‌دونم اين حرف كي توي دهنش انداخته من هم خيلي راحت مي‌گم نه پول ندارم (خوب دروغ كه نمي‌گم واقعاً داشتن بچه توي اين دوره زمونه پول مي‌خواد اونهم فراوون) آبتين هم مي‌گه خوب برو از بانك پول بگير  و همينطور مكالمه ما ادامه پيدا مي‌كنه تا من مجبور بشم حواسشو به يك چيز ديگه پرت كنم كه دست از سرم برداره ولي واقعاً وقتي بهش فكر مي‌كنم كه دوباره بخوام بچه دار بشم مو به بدنم سيخ مي‌شه   اميدورام خدا همين يكي‌ براي من نگهداره. آمين ...
12 بهمن 1390

كيش

در مدت زماني كه پست نگذاشتم يك هفته‌اي رفته‌بوديم كيش، به آبتين خيلي خوش گذشت مخصوصاً باغ‌وحش و پارك دلفين‌ها و آكواريم خيلي دوست داشت بعد به خاطر هواي پاكش آبتين اصلاً نه آبريزش بيني داشت نه سرفه مي‌كرد متوجه شدم تمام اين ها به خاطر آلودگي هواست به خاطر آرامش محيطش آبتين خيلي خوب بود وقتي مي‌خواستيم برگرديم مي‌گفت مي‌شه همينجا بمونيم دوست نداشت برگرده. توي اين سفر ما با همكار پيمان و خانواده‌اش همسفر بوديم اونها يك بچه داشتن كه 18 ماهش بود اسمش اميرحسام بود پسر با مزه‌اي بود بچه كمي لپ داشت آبتين هم كه قاتل لپ بچه‌هاست هي مي‌رفت مي‌اومد لپ اين بچه مي‌كند حسابي لپش سرخ شده...
11 بهمن 1390

بازي كامپيوتري

آبتين تازگي ها به باز‌ي‌هاي كامپيوتري و  موبايل خيلي علاقه‌مند شده البته من نميخوام زياد وقتش با اين چيزها بگذرونه بازي angry bird بهتر از من و پيمان بازي مي‌كنه اينقدر قشنگ اين كلمه تلفظ مي‌كنه آدم دلش نمياد وقتي خواهش مي‌كنه كه با اون بازي كنه مخالفت كنه البته حربه خوبي شده چون وقتي بخواهد بازي كامپيوتري كنه بايد تمام اتاقش تميز و مرتب كنه بعد غذاشو خوب بخوره تا من اجازه بدم بازي كنه ...
9 بهمن 1390

امام رضا

آبتين به امام مي‌گه امه مثلاً امه رضا امه حسين توي محرم آبتين هر دسته يا تكيه‌اي كه مي‌ديد مي‌گفت اينجا امه حسين داره بعد يك چيز عجيبي آبتين به امام رضا علاقه‌ خاصي داره هر وقت تلويزيون مرقد امام رضا نشون مي‌ده يك جور عجيبي به تصوير نگاه مي‌كنه بعد دستشو به سينه مي‌زاره و تعظيم مي‌كنه من اولين بار كه ديدم خيلي تعجب كردم بعد فهميدم وقتي آبتين خونه مامان بوده تقريباً يكسال و نيم پيش صبحا يك برنامه تلويزيوني بارگاه امام رضا نشون مي‌داده و مامان اين كار مي كرده و به امام رضا سلام مي‌داده آبتين هم ياد گرفته بعضي وقت‌ها هم مي‌گه مامان من مي‌بري پيش امه رضا؟ زماني هم كه...
9 بهمن 1390

من آمدم

سلام به دوستان عزيزم چند وقت بود هم خيلي سرم شلوغ بود هم راستشو بخواين زياد حوصله نوشتن نداشتم به هر حال از وقفه به وجود آمده پوزش مي‌خوام.
9 بهمن 1390
1